تصمیم داشتم دیروز که به خانه‌ی پدرم می‌روم لپ‌تاپم را هم با خودم ببرم و آنجا ضمن دید و بازدید و سرکشی از پدر و مادر عزیزم، برای کلاس فردای بچه‌ها هم امتحانی آماده کنم. 

تا اینجا خوب پیش رفت. هم پدر و مادر را دیدم و هم کاربرگه‌ی فردای کلاس را آماده کردم. 

به خانه خودم که برگشتم، رسیدن همانا و آماده کردن فنجانی (!) قهوه همانا و برگشتن هوش و حواسم نیز همانا.

دست به فنجان نزده مسیر آمده را برگشتم تا از خانه پدرم لپ تاپم را بردارم. نه اینکه خود لپ تاپ برایم مهم باشد؟ اصلا، بلکه امتحان فردا در هوا بود. خلاصه رسیدم و لپ تاپ را برداشتم و برگشتم.

اینجا بود که در پیشخوان (!) آشپزخانه با صحنه‌ای روبه رو شدم. گفتم با شما هم در میان بگذارم؛ فنجان قهوه به پهلو افتاده بود و محتویاتش روی میز ریخته بود. عجب کثافت کاری بود که یا کار خودم بوده (که دست نزدم) یا کار گربه‌های کوچه (که در باز نبود) یا هم کار .

 

- - -

 

  1. می‌خواستم ۱۰۰ کلمه بشه اما ۱۷۰ کلمه شد.
  2. از انتخاب درست کلمه‌های فنجان برای قهوه و پیشخوان برای آشپزخانه مطمئن نیستم.
  3. اگر خواستید شرکت کنید، یک سر هم به گروه وبلاگ‌نویس‌ها در تلگرام به آیدی https://t.me/weblognevisha بزنید و لینک نوشته خود را آنجا با ما اشتراک بگذارید‌.

بینوایان چه داستان بی رحمی داره

۱۸ : خان و دیگران، بهتر از داستان های هدایت

داستان این تصویر را بنویسید

فنجان ,قهوه ,همانا
مشخصات
آخرین جستجو ها